مِی خورده ایم ای شیخ........ شلاق را بیاور
با دلبریم هم آغوش............. شلاق را بیاور
حُکمش اگرچه هفتاد.... اما بزن تو تآنجا
یا دست تو بماند یا جان من برآید
بر تار و بر وجودم شلاق تو خوش آید...... بنواز بر تن ما تآهنگ جان برآید
لهو است و لعب و آواز
عشق است و بوسه و ناز
شلاق را بیاور.... شلاق را بیاور
با گُلرخان هستی ما دم به دم نشستیم.... ما حُرمت سیاهی با نور مِی شکستیم
مِی خورده ایم ای شیخ
شلاق را بیاور
شلاق را بیاور
مِی خورده ایم ای شیخ........ شلاق را بیاور
با دلبریم هم آغوش............. شلاق را بیاور
حُکمش اگرچه هفتاد.... اما بزن تو تآنجا
یا دست تو بماند یا جان من برآید
بر تار و بر وجودم شلاق تو خوش آید...... بنواز بر تن ما تآهنگ جان برآید
لهو است و لعب و آواز
عشق است و بوسه و ناز
شلاق را بیاور.... شلاق را بیاور
با گُلرخان هستی ما دم به دم نشستیم.... ما حُرمت سیاهی با نور مِی شکستیم
مِی خورده ایم ای شیخ
شلاق را بیاور
شلاق را بیاور
با دلبریم هم آغوش............. شلاق را بیاور
حُکمش اگرچه هفتاد.... اما بزن تو تآنجا
یا دست تو بماند یا جان من برآید
بر تار و بر وجودم شلاق تو خوش آید...... بنواز بر تن ما تآهنگ جان برآید
لهو است و لعب و آواز
عشق است و بوسه و ناز
شلاق را بیاور.... شلاق را بیاور
با گُلرخان هستی ما دم به دم نشستیم.... ما حُرمت سیاهی با نور مِی شکستیم
مِی خورده ایم ای شیخ
شلاق را بیاور
شلاق را بیاور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر