۱۳۸۸ مرداد ۱۲, دوشنبه

شرمتان باد اي خداوندان قدرت! بس كنيد
بس كنيد ازاين همه ظلم و قصاوت بس كنيد....
سرب داغ است اين كه مي باريد بر دلهاي مردم
موج خون است اين كه مي رانيد بر آن كشتي خود كامگي را موج خون
گر نه كوريد ونه كر
.....
بشنويد و بنگريد
بشنويد اين واي مادرهاي جان ازرده است
كاندرين شبهاي وحشت سوگواري مي كنند