۱۳۸۸ تیر ۲۱, یکشنبه

به ياد سهراب، ندا و همه بچه هاي وطنم...شهيدان راه ازادي

نمي دانم چه بگويم! چه بنويسم! از قساوت و درنده خويي اين جماعت مزدور قداره بند.
بهترين بچه هاي ايران زير دست مشتي جيره خوار زبون پرپر مي شوند.بسيار دردناك است داغ مادران سرزمينمان در سوگ ونگراني بچه هايشان .به راستي در زندان هاي اين رژيم چه مي گذرد؟
هر روز خبري از پرپر شدن لاله رويي مي ايد. چه بايد كرد..
فرياد از اين بيداد ..فرياد ...فرياد..
كدام دين كدام مذهب به اينان اجازه به مسلخ بردن عزيزان ما را داده است؟ايا اينان را بهره اي از دين است ؟اينان خدايي از جنس خود ساخته اند و غرق پرستش اند ؟قرباني مي كنند براي او ؟مي زنند ..مي برند ...مي كشند براي او؟آري وجدان اولين قرباني بر پاي اين خداي دست ساز بود ؟و اين چنين اند
جماعتي كه نظر را حرام مي گويند ........ نظر حرام بكردند و خون خلق حلال

۱۳۸۸ تیر ۱۹, جمعه

جوانان وطن

ايران به جوانانش مي نازد
بچه هايي كه براي وطنشان از همه چيز خود مي گذرند.جان واينده شان.زنان ودختراني كه در اين مدت مردي را معنا كردند.
فرياد زدند و كتك خوردند اما عزت و شرف خود را نشان دادند به انان كه دين و وجودخود را به بهاي اندكي فروختند براي دنياي ديگران.
مردمي كه پرده از چهره خونخواران مقدس نما برداشتند.صلح طلبي خود را نشان دادند .نداي ازادي سر دادند و جمعي از انان در راه اين هدف عالي با تير خصم متحجران از ميان ما رفتند اما نامشان با رنگ سرخ بر ديوار سبز ازادي خواهي ايران جاويد است.نداهاي وطن رفتند اما نداي ازادي خواهيشان به وسعت ايران تشديد شد و ديگر گوش ديكتاتور را رهايي از اين فريادامكان پذير نيست.
عاليجنابان بدانند اين داغ ها از دل ما برون نمي رود و اين لكه هاي خون از دستان انان پاك نمي شود . ديگر راه بازگشتي نيست.اين جا اغاز يك پايان است .خود سازي و فرهنگ سازي اغاز يك حركت بزرگ است .
فقط اين را بدان ما نمي خواستيم تمامت كنيم ما مي خواستيم اصلاحت كنيم.تو خودت خود را تمام كردي در ان روز كذايي.

۱۳۸۸ تیر ۱۷, چهارشنبه

18 تير زنده در تاريخ

هرگز از مرگ نهراسيده ام
اگرچه دستانش از ابتذال شكننده تر بود
هراس من –باري-همه از مردن در سرزميني ست كه مزد گوركن از بهاي آدمي فزون باشد.

زنده ياد شاملو

۱۳۸۸ تیر ۱۶, سه‌شنبه

در این بن بست
دهانت را می بویند
مبادا که گفته باشی دوستت می دارم دلت رامی بویند روزگار غریبی است نازنین
....
به اندیشیدن خطر مکن روزگار غریبی است نازنین
ان که بر در می کوبد شبان هنگام
به کشتن چراغ امده است.
زنده یادشاملو