قاصدك!هان چه خبر اوردي
۱۳۹۱ آبان ۲۴, چهارشنبه
هرگز...
هرگز فراموشم نشد آن قامت رعنای
دوست
برخاک افتادش ولی بنیان قلب من از اوست
در نخوت و طوفان باد،
چون
گل
جدا از ساقه شد اما مشامم پر ز اوست
پای در بند
تو در بندی و از هر قید و بند اینگونه
آزادی
و من در اوج آزادی زهر سو پای در بندم
ز اوج ناامیدی دل به سوسو شعله ای کم نور می بندم
ولی تو این چنین در ذات خود تمثیل خورشیدی
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)
بايگانی وبلاگ
◄
2013
(6)
◄
مهٔ
(1)
◄
آوریل
(3)
◄
فوریهٔ
(1)
◄
ژانویهٔ
(1)
▼
2012
(5)
◄
دسامبر
(2)
▼
نوامبر
(2)
هرگز...
پای در بند
◄
آوریل
(1)
◄
2011
(4)
◄
آوریل
(1)
◄
مارس
(2)
◄
ژانویهٔ
(1)
◄
2010
(9)
◄
دسامبر
(3)
◄
نوامبر
(6)
◄
2009
(6)
◄
سپتامبر
(1)
◄
اوت
(1)
◄
ژوئیهٔ
(4)
درباره من
faryad1600
مشاهده نمایه کامل من